بر لبانت کلام سکوت و در نگاهت غزل های خدا حافظی جاری است.
کاش می دانستی که وجودت چگونه در اعماق قلبم ریشه دوانیده
که جدایی از تو برایم به معنای مرگ و نابودی است،
اما با این حال به تو می گویم
برو ، چرا که دست تقدیر اینگونه کتاب سرنوشت تو را ورق زده است،
به امید آن روزی که سکوت عشق من
شکسته و آواز دل انگیز آن در فضای غم زده ی دلم بپیچد.
ای عزیز از دست رفته هیچگاه فراموشت نخواهم کرد....
سلام همسایه
ما تو وبلاگم.ن تولد گرفتیم
می یای؟
دوست گرامی درود عاشقانه زیبائی بود...ولی در مورددست تقدیر!!! با شما موافق نیستم...تقدیر! یک باورغیرعلمی باریشه سست مذهبی است و به باورمن وجود قابل استناد ندارد...تلاش کنیم...تدبیر را در ذهن خود جایگزین تقدیر کنیم..همیشه تندرست وشادکام باشی..