خانه عناوین مطالب تماس با من

عشق گمشده

عشق گمشده

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • سخنان کورش
  • چندسال پیش …
  • یک نفر
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]

بایگانی

  • مهر 1390 2
  • مرداد 1390 3
  • خرداد 1390 1
  • فروردین 1390 9
  • شهریور 1389 3
  • بهمن 1388 1
  • دی 1388 1
  • اردیبهشت 1387 1
  • بهمن 1385 2
  • آبان 1385 2
  • شهریور 1385 2
  • اسفند 1384 1
  • بهمن 1384 1
  • دی 1384 1
  • آذر 1384 2
  • آبان 1384 3
  • مهر 1384 3
  • شهریور 1384 3
  • اردیبهشت 1384 1
  • فروردین 1384 8
  • اسفند 1383 18
  • بهمن 1383 10

آمار : 42220 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1390 22:46
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 15:51
    خیلی وقت ها مهمترین حرف میان دو نفر همانی است که هرگز به هم نمی گویند . .
  • سخنان کورش دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 17:03
    ای رهگذر بدان که در اینجا من خفته ام،کوروش کسی که شاهنشاهی پارس را برای مردم این سرزمین به ارمغان آورد و اینک بر این خاک کوچک بسنده کرده است پس هیچگاه بر این آرامگاه که بدن مرا در خود جای داده رشک مبر و فرمان دادم تا بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خاک سپارند تا اجزای بدنم خاک ایران را تشکیل دهند
  • چندسال پیش … پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1390 04:16
    وقتی که ترکم می کردی ؛ گفتی که از یاد ببرم ؛ هر آن چه بین مان بود ……… و من نیز اسمت را بر در و دیوار نوشتم تا خاطرم باشد که باید … فراموشت کنم !
  • یک نفر پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1390 04:11
    یک نفرهمین نزدیکی ها چیزی به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است … خیالت راحت باشد آرام چشمهایت را ببند یکنفر برای همه نگرانی هایت بیدار است یکنفر که از همه زیبایی های دنیا تنها تو را باور دارد …
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1390 17:01
    دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت: " او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! " پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود: "مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! " عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز...!
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 20:37
    چند روزیست که دلم را به درخت دلتنگی محکم بسته ام . درست از زمانی که تو رفتی ... از پشت دیوار هر از گاهی سرکی می کشم که نکند دلم به رسم بی وفایی ، طناب عشق تو را پاره کند .... پر بکشد در هوای نبودن تو ، آزادانه پرواز کند ... اما نه ... خیالم راحت است .... دلم را با طناب عشق تو محکم بسته ام .... به درخت دلتنگی ...... تا...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 20:35
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 20:26
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 20:24
    اگرکسی واقعا کسی رو دوست داشته باشد بیشتر از اینکه بهت بگه دوست دارم میگه مواظب خودت باش...پس مواظب خودت باش
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 20:20
    آنجا که چشمان مشتاقی برای انسانی اشک می ریزد زندگی به رنج کشیدنش می ارزد گاهی وقتا زندگی تمام حواسشو جمع می کنه تا ببینه تو چه چیزی رو دوست داری تا همونو ازت بگیره
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 20:18
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 20:16
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 20:13
  • [ بدون عنوان ] جمعه 5 فروردین‌ماه سال 1390 22:26
    می دونستی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره؟ چون لبخند رو به هر کسی می تونی هدیه کنی اما اشک رو فقط برای کسی می ریزی که نمی خوای از دستش بدی
  • [ بدون عنوان ] شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 12:19
    هرچقدر هم خاطرات ناتمام و آزار دهنده را از ذهنت لایروبی کنی، هرچقدر هم کنار هر کدام تیک بزنی و همه را با هم بفرستی به آخرین فولدر خاک خورده‏ ته ذهنت و هزار قفل و بندش بزنی... کافیست یک آهنگ از گذشته‏های دورت بشنوی تا همه چیز به هم بریزد! کافیست در یک شیشه عطر قدیمی را باز کنی تا با سرعت نور پرتاب شوی به گذشته‏های دور،...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 12:13
    حال من بد نیست غم کم میخورم کم که نـــه هر روز کم کم میخورم آب می خواهـــــــــم، سرابم می دهند عشـــــــــق می ورزم عذابم می دهند خود نمیدانم کجا رفتم به خواب از چه بیــــــــدارم نکردی آفتاب خنجری بر قلـــــب بیمارم زدند بی گــــناهی بودم و دارم زدند
  • [ بدون عنوان ] شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 11:51
    انگشتت را هرجای نقشه خواستی بگذار فرقی نمی کند ...تنهایی من عمیق ترین جای جهان است و انگشتان تو هیچ وقت به عمق فاجعه پی نخواهند برد
  • حباب یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 14:59
    هرگاه به اوج قدرت رسیدی،به حباب فکر کن...!
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 27 دی‌ماه سال 1388 23:32
    بازی روزگار را نمی فهمم ! من تو را دوست دارم تو دیگری را دیگری مرا و همه ی ما تنهاییم . . .
  • درد بی درمون دوشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1387 14:43
    یه روز مادرم منو نفرین کرد و گفت: الهی درد بی درمون بگیری. نفرینش گرفت و عاشق شدم! ادامه مطلب ... -->
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1385 11:38
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1385 21:19
    نمی بخشمت .... بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی که برایم شکستی .... .. بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی ..... نمی بخشمت .... بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ..... بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی .... و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی
  • یادت میاد ؟ پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 18:35
    یادت میاد ؟ آره .. یادت میاد ؟ قول دادی تا آخر می مونی . گفتی روی قولم می ایستم و تو همین کار و کردی قولت رو زیر پاهات گذاشتی و روی اون ایستادی یادت میاد
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 18:03
  • کاش... شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1385 16:18
    ترا تنها دوست می دارم کاش این را بدانی ترا ، تنها آرزویم کاش از نگاهم بخوانی اما ندانم، چرا نه آن دانی و نه این خوانی.
  • عشق شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1385 16:09
    عشق مثل آب هستش می تونی توی دستت قایمش کنی اما یه روز دستت رو باز می کنی و می بینی که نیست بی اونکه بفهمی قطره قطره چکیده و رفته و فقط تو دستت کلی خاطره مونده خاطرات تلخ و شیرین که تو فقط با اونها زنده هستی خاطراتی از خنده ها و گریه های شبانه خاطراتی از سر بر روی شانه نهادن و فشردن دستها و بوئیدن لبها و تپیدن قلبها و...
  • دوستت دارم... سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1384 10:17
    و چه زیبا بر بخار پنجره نوشتی... و چه غم انگیز بود وقتی که پاکش کردی..... ای کاش کلامت از برای من بود..... دوستت دارم را میگویم
  • دلم گرفت شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1384 17:35
    دلم گرفت ای همنفس پرم شکست تو این قفس تو این غبار تو این سکوت چه بی صدا نفس نفس....... از این نامهربونیها دارم از غصه میمیرم رفیق روز تنهایی یه روز دستا تو میگیرم.... تو این شب..... گریه میتونی پناهه هق هقم باشی تو ای همزاد هم خونه چی میشه عاشقم باشی دوباره من دوباره تو دوباره عشق دوباره ما............ دو همنفس دو...
  • دوست دارم... شنبه 24 دی‌ماه سال 1384 17:19
    صدای خیس بارون رومیشنوی اسمون دلش گرفته .....اسمون داره اشک میریزه دل خیس اسمون داد میزنه ...کجایی پس.... انگار اسمون هم دلش گرفته ........ اسمون داره گریه میکنه درست مثل من............... من از شادی اشک میریزم و اون از غصه اخه من تو رو دارم و اون نداره....
  • 78
  • صفحه 1
  • 2
  • 3